گر باز دگرباره ببینم مگر اورا


گر باز دگرباره ببینم مگر اورا

گر باز دگرباره ببینم مگر اورا


دارم ز سر شادی بر فرق سر او را

دارم ز سر شادی بر فرق سر او را
دارم ز سر شادی بر فرق سر او را
با من چو سخن گوید جز تلخ نگوید
با من چو سخن گوید جز تلخ نگوید
با من چو سخن گوید جز تلخ نگوید
تلخ از چه سبب گوید چندین شکر او را
تلخ از چه سبب گوید چندین شکر او را
تلخ از چه سبب گوید چندین شکر او را
سوگند خورم من به خدا و به سر او
سوگند خورم من به خدا و به سر او
سوگند خورم من به خدا و به سر او
کاندر دو جهان دوست ندارم مگر او را
کاندر دو جهان دوست ندارم مگر او را
کاندر دو جهان دوست ندارم مگر او را
چندان که رسانید بلاها به سر من
چندان که رسانید بلاها به سر من
چندان که رسانید بلاها به سر من
یارب مرسان هیچ بلایی به سر او را
یارب مرسان هیچ بلایی به سر او را
یارب مرسان هیچ بلایی به سر او را
هر شب ز بر شام همی تا به سحرگه
هر شب ز بر شام همی تا به سحرگه
هر شب ز بر شام همی تا به سحرگه
رخساره کنم سرخ ز خون جگر او را
رخساره کنم سرخ ز خون جگر او را
رخساره کنم سرخ ز خون جگر او را